سیلا
در سال ۵۷ میلادی سیلا در شبه جزیره کره تشکیل شد و پس از هزار سال حکومت در سال ۹۳۵ میلادی از بین رفت. مورخین دورهٔ تاریخ سیلا را به دو قسمت تقسیم میکنند، یکی سیلا قبل از اتحاد و دیگری سیلا متحد.
هیوک گئسو و به وجود آمدن سیلا
مردم او را با نامهای مختلفی میشناسند که میتوان به Geoseogan و Geoseulhan اشاره کرد.
نام خانوادگی او باک است که معنی کدو میباشد در افسانهها آمدهاست او از تخم مانند کدو بیرون آمد و برای همین این نام خانوادگی برای او انتخاب شدهاست. افسانههای زیادی در مورد به دنیا آمدن او است که از مهمترین آنها میتوان به این اشاره کرد که سران شش روستای متحد دور هم جمع شدن تا در مورد اسکان پناهندههای گوجوسان و تشکیل امپراتوری با هم صحبت کنند در همین لحظه تخمی نورانی از آسمان به زمین افتاد و پسری به شکل کدو از تخم بیرون آمد و در میان نور خورشید رقصید و سران شش قبیله او را به عنوان پادشاه انتخاب کردند. او ۱۳ سال بیش نداشت که به عنوان اولین امپراتور سیلا حکومت کرد و در سال ۴۱ قبل از میلاد ازدواج کرد او سعی میکرد کم کم قلمرو خود را گسترش دهد اما او به دلیل تشکیل دو امپراتوری دیگر ( گوگوریو و باکجه ) بسیار عصبانی شد اما او قدرت مقابله با هیچ یک از این دو امپراتوری را نداشت. او در سال ۴ میلادی در سن ۷۳ سالگی و به دلیل بیماری طاعون مرد پسرش نامهائه او را در محلی به نام سارئونگ دفن کرد و حکومت به نامهائه پسر بزرگش رسید.
پادشاه موییل
او با سفر خود به تانگ قراردادهایی را میان دو طرف بست و بعد از چندین دیدار مشکوک، در سال ۵۵۸ میلادی نیروهای متحد تانگ و سیلا جنگی بزرگ را علیه باکجه راه انداختند. آنها با ۱۳۰۰۰۰ نفر به باکجه حمله کردن در این حالت گوگوریو با وجود اینکه دشمن باکجه بود با اوضاع بد خود برای اینکه تانگیها که اهل چین بودند وارد سرزمینشان نشوند به باکجه کمک کرد در سال ۵۵۹ میلادی ولیعهد باکجه و در سال ۶۶۰ میلادی تانگ و سیلا با کشتن پادشاه باکجه یو ایجا باکجه را تسخیر کردند و کل زمینهای باکجه را به دو قسمت مساوی تقسیم کردند که نصف متعلق به تانگ و نصف متعلق به سیلا شد. به این ترتیب یک امپراتوری از سه امپراتوری نابود شد و در سال ۶۶۱ موییول مرد. اشراف زادگان که قدرت بالای سیلا را دیدند به فکر افتادند که یک اتحاد بین حزبها و قبایلی که با جنگ مخالف بودند، درست کنند، به این ترتیب وحدتی شکل گرفت و دورهٔ جدیدی از تاریخ سیلا به وجود آمد.
سیلا بعد از اتحاد ( پادشاه مونمو)
در سال ۶۶۵ میلادی در چهارمین سال امپراتوری سیلا با نیروهای تانگ، محل مخفی تدارکات باکجه را در یک غار پیدا کردند و میزان تدارکاتشان بسیار زیاد شد. در همین سال سیلا و تانگ دستور حمله به گوگوریو دادند. گوگوریو قدرتی برای مقابله با این نیروها نداشت. پادشاه گوگوریو وقتی دو بار در جنگ شکست خورد، به قلعهٔ دائی جویونگ فرار کرد در سال ۶۶۸ میلادی قلعهٔ دائی جویونگ توسط تانگ و سیلا تسخیر شد و گوگوریو برای همیشه از تاریخ محو گردید و گوگوریو مانند باکجه بین تانگ و سیلا تقسیم شد و همهٔ سربازان برای جلوگیری از حملات واز ژاپن به سیلا رفتند.
درام تاریخی دائی جویونگ در سال ۲۰۰۸ در مورد فتح گوگوریو ساخته شد.
جنگ سیلا با تانگ
گفته شد نیروهای متحد تانگ و سیلا برای جلوگیری از حملهٔ ژاپنیها به سیلا رفتند و یک سال در آنجا ماندند در سال ۶۶۹ میلادی امپراتور تانگ از مونمو خواست تا سربازانش را برگرداند اما مونمو به جای سربازان برایش سر نگهبانی را که پیغام آورده بود را آورد و تمام سربازان تانگ رو که در سیلا بودند را قتلعام کرد و حالا سیلا با ۱۰۰۰۰ نفر بیشتر به جنگ تانگ رفت. در سال ۶۶۹ میلادی مونمو با سربازانش به تانگ حمله کرد و به ترتیب قلعههای تانگ را فتح کرد او در سال ۶۷۴ میلادی پایتخت تانگ را تسخیر کرد و مناطق زیادی را از تانگ گرفت این طور بود که سیلا کل منطقه را در اختیار گرفت مونمو تمامی سرزمینهایی را که از باکجه و گوگوریو به تانگ رسیده بودند نیز پس گرفت.
شورشها در سیلا
شورشهای زیادی بعد از اتحاد سیلا روی داد که باعث مرگ چندین پادشاه شد این شورشها آنقدر ادامه یافت که پادشاه سیلا جانگ بوگو و وزیر دربارش را برای ادارهٔ پادگانهای دریایی به چانکهی فرستاد.
جانگ بوگو
جانگ بوگو (به کرهای (خط هانجا): 張保皐) یا گونگ بوک (به کرهای (خط هانجا): 弓福) (مرگ در ۸۴۶ میلادی) دریانورد، فرمانده جنگی، استاد هنرهای رزمی و یکی از نیرومندترین سیاستمداران پادشاهی شیلا در کره بود. او چندین دهه بر دریای زرد و آبهای میان سواحل جنوب غربی کره و شبهجزیره شاندونگ چین تسلط داشت. مرکز ناوگان کشتیرانی او در جزیره واندو در چانگهیجین (استان جولا در کره جنوبی) در دریای جنوب غربی قرار داشت، او مقام رسمی فرماندار دریایی چانگهی جین را از طرف دربار شیلا در اختیار داشت. اطلاعات زیادی در مورد زندگی او در دست نیست. در کتاب سامگوک ساگی (تاریخچه سه پادشاه) که در سده دوازدهم میلادی نوشته شده، زندگینامه کوتاهی از جانگ بوگو آمدهاست. در آن به مهارت او در هنرهای رزمی و سفر او به همراه پسر عمویش یئون جانگ (정년 鄭年) در جوانی به چین (در آن هنگام تانگ نامیده میشد) اشاره شدهاست. آنها باتوجه به مهارت در اسبسواری و شمشیرزنی به ارتش تانگ راهیافتند و فرماندهان نظامی منطقه وانینگ (جیانگسو کنونی) شدند. در قرن نهم هزاران شیلایی در تانگ میزیستند و بیشتر آنها به فعالیتهای تجاری در سواحل شاندونگ و یانگزو مشغول بودند. جامعه شیلاییهای یانگزو استقلال زیادی در امور خود داشت و مسائل شیلاییها عموماً توسط خود آنها حل و فصل میشد.
جانگ از وضعیت تأسفبار هموطنان خود خشمگین بود، اضمحلال حاکمان تانگ موجب رونق کار دزدان دریایی گشتهبود و شیلاییهای مقیم تانگ هدف مناسبی برای دزدان دریایی بودند که آنها را برای فروش در بازار به اسارت میگرفتند. در ۸۲۳ میلادی امپراتور تانگ فرمان لغو بردهداری را صادر کرد و دستور بازگرداندن تمام بردگان شیلایی را به شیلا داد.
در ۸۲۵ میلادی جانگ بوگو به ساختن یک کارخانه کشتیسازی در اقدام کرد و از امپراتور هیونگدوک (۸۲۶ تا ۸۳۶) خواست تا یک پادگان نظامی برای حمایت از تجار شیلایی و امنیت دریای زرد در واندو احداث کند. در ۸۲۸ با موافقت امپراتور پادگان نظامی در واندو افتتاح شد. بقایای پادگان چانگهی هنوز در سواحل جنوبی واندو باقیماندهاست.
با افتتاح پایگاه چانگهی جانگبوگو به اوج قدرت خود رسید. فرماندهان جنگی بسیاری به حمایت جانگ بوگو متکی بودند. ارتش او اگرچه بهطور رسمی متعلق به پادشاه بود، اما در واقع توسط خود او اداره میشد. قدرت سپاه جانگ در این دوران به قدری بود که او توان برانداختن حکومت را داشت. البته بسیاری از اعضای خانواده سلطنتی با توجه به قدرت برتر و همچنین طبقه اجتماعی جانگ بوگو از او متنفر بودند. در ۸۳۹ جانگ نقش کلیدی در به قدرت رسیدن پادشاه سینمو با برانداختن پادشاه مینای داشت. کیم ووجینگ (پادشاه سینمو) از او برای براندازی پادشاه غاصبی که با کشتن پدرش به قدرت رسیده بود، کمک خواست. جانگ بوگو پاسخ داد: «اگر حق را ببینی و به آن عمل نکنی، بزدلی بیش نیستی.» حتی اگر توان آن را نداشته باشم، از دستورات شما پیروی میکنم. لشکر ۵۰۰۰ نفری جانگ بوگو به رهبری یئون جانگ پایتخت را تسخیر کرد، کیم ووجینگ بر تخت نشست و جانگ نخست وزیر شد. جانگبوگو جان خود را در جریان ازدواج دخترش با فرزند پادشاه مونسانگ از دست داد. اشراف زادگان که پذیرش ورود دختر جانگ (که از یک خانواده عادی بود) را به دربار نداشتند، برای قتل او توطئه چیدند.
در ساگموک یوسا کتاب تاریخ دیگری از قرن سیزدهم آمدهاست که پادشاه به دسیسههای اشراف زادگان تن داده و ازدواج با دختر جانگ را رد کرد. در نتیجه دشمنی او و جانگ بوگو درگرفت. مشخص نیست که ترور جانگ بوگو توسط چه کسی (پادشاه یا اشرافزادگان) انجام شده باشد. اما در هر دو کتاب آمدهاست که در ۸۴۶ جانگ بوگو توسط یوم جانگ (閻長) فرستاده دربار شیلا با فروکردن چاقویی در قلبش به قتل رسید. او اعتماد جانگ بوگو را با تظاهر به اینکه از پایتخت فرار کردهاست، جلب کرد و در هنگام نوشیدن شراب او را به قتل رساند. البته در شوکو نیهون کوکی (續日本後紀 ) کتاب تاریخ ژاپنی مرگ جانگ بوگو در ۸۴۱ ثبت شدهاست.
پادگان چانگهی در ۸۵۱ تعطیل شد. محل دفن خاکستر جانگ بوگو نیز نامعلوم است.
ادامه شورشها
بعد از مرگ جانگ بوگو باز هم شورشها ادامه پیدا کرد و حکومت سیلا را به قدری ضعیف کرد که دیگر هیچ وقت نمیتوانست خود را بسازد در سال ۹۳۵ میلادی زمانی که سیلا بسیار ضعیف بود گوریئو به سیلا حمله کرد و با فتح سیلا سه امپراتوری کره نابود شد و به تاریخ پیوست.